معنی بتارزگی، خنک ساختن، تازه کردن، خنک شدن، اماده تر وتازه، تازه، خرم، زنده، با نشاط، باروح، خنک سرخوش، (درمورداب) شیرین سرد، تازه نفس، تازهکار ناازموده، پر رو، جسور, معنی بتارزگی، خنک ساختن، تازه کردن، خنک شدن، اماده تر وتازه، تازه، خرم، زنده، با نشاط، باروح، خنک سرخوش، (درمورداب) شیرین سرد، تازه نفس، تازهکار ناازموده، پر رو، جسور, معنی fتاcx;d، ojl sاoتj، تاxi lcbj، ojl abj، اkاbi تc mتاxi، تاxi، ock، xjbi، fا jaاz، fاcmp، ojl scoma، (bckmcbاf) adcdj scb، تاxi jts، تاxilاc jااxkmbi، /c cm، [smc, معنی اصطلاح بتارزگی، خنک ساختن، تازه کردن، خنک شدن، اماده تر وتازه، تازه، خرم، زنده، با نشاط، باروح، خنک سرخوش، (درمورداب) شیرین سرد، تازه نفس، تازهکار ناازموده، پر رو، جسور, معادل بتارزگی، خنک ساختن، تازه کردن، خنک شدن، اماده تر وتازه، تازه، خرم، زنده، با نشاط، باروح، خنک سرخوش، (درمورداب) شیرین سرد، تازه نفس، تازهکار ناازموده، پر رو، جسور, بتارزگی، خنک ساختن، تازه کردن، خنک شدن، اماده تر وتازه، تازه، خرم، زنده، با نشاط، باروح، خنک سرخوش، (درمورداب) شیرین سرد، تازه نفس، تازهکار ناازموده، پر رو، جسور چی میشه؟, بتارزگی، خنک ساختن، تازه کردن، خنک شدن، اماده تر وتازه، تازه، خرم، زنده، با نشاط، باروح، خنک سرخوش، (درمورداب) شیرین سرد، تازه نفس، تازهکار ناازموده، پر رو، جسور یعنی چی؟, بتارزگی، خنک ساختن، تازه کردن، خنک شدن، اماده تر وتازه، تازه، خرم، زنده، با نشاط، باروح، خنک سرخوش، (درمورداب) شیرین سرد، تازه نفس، تازهکار ناازموده، پر رو، جسور synonym, بتارزگی، خنک ساختن، تازه کردن، خنک شدن، اماده تر وتازه، تازه، خرم، زنده، با نشاط، باروح، خنک سرخوش، (درمورداب) شیرین سرد، تازه نفس، تازهکار ناازموده، پر رو، جسور definition,